آذربایجان بیدار
شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۱۶ ق.ظ
ملّاصدرا در مورد فریفته شدن اکثریّت بنیاسرائیل توسّط جادوی سامری، آورده است: "کسانی که به خاطر معجزه به موسی(ع) ایمان آوردند، با سحر سامری هم از راه منحرف شدند. آنانی که به حکم عقل ایمان آورده بودند، بر راه خود ثابت ماندند". قرن ما قرن امام خمینی(ره) بود و انقلاب اسلامی ما معجزۀ قرن. طاغوت که دشمن اوّلیّۀ انقلاب بود مصداق فرعون، و جریان اشرافیّت نیز قارون انقلاب بوده است؛ امّا مکر سامری در این میان بزرگتر و مبارزه با او نیز پیچیدهتر است. متعقّلان و متفکّران نیک میدانند که:
«سحر با معجزه پهلو نزند، دل خوش دار
(و یا)
بانگ گاوی چه صدا باز دهد؟ عشوه مخر
سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد؟»؛
امّا متأسّفانه در بین ظاهربینان، گاه بانگ گوسالهای با ید بیضا همطراز شمرده شده و اینگونه میشود که انقلابیّون اوّلیّهای که از خمینی، تنها خشم او، قهر او و اقتدار او را دیده و شیفتهاش شدند، در غیاب او و در سایۀ رویکرد هارون امّت بر حفظ وحدت و یکپارچگی و جلوگیری از تفرقه و دودستگی، مقهور عشوۀ گاو و گوسالههای زرّین ساختۀ دستان خود میشوند و زود میدان را خالی میکنند. پس در برابر مغلطههای تبلیغی آنان که سعی دارند به اسم "نقد مشکلات دستگاه دیوانسالاری اداری کشور" به "نفی اصل نظام مبتنی بر رابطۀ امّت و امامت" بپردازند، یا فریفته شده یا با سکوت خود تأییدشان میکنند یا نهایتاً اگر بخواهند دفاعی کرده باشند، به مظاهر توسعه و تکنولوژی و امنیّت در ایران امروزی به عنوان دستآوردهای انقلاب اسلامی استناد میجویند؛ چیزی که قبل انقلاب هم با سرعت پایینتری در حال استقرار بوده و به نظر حقیر هرگز در شأن انقلاب نیست که به عنوان دستآورد مهمّی برایش مطرح شود. گویی هیچکدام در غیاب رضایت عمومی از وضعیّت اقتصادی، جرئت یادکرد از آن دستآوردهای واقعی را ندارند که اصل انقلاب مردم نیز به خاطر آن بود!
شاید به جرئت بتوان گفت: در میان تمام مناطق ایران، آذربایجان تنها سرزمینی است که اکثریّت مردمانش در اکثریّت شهرهایش این تفکیک را خوب میفهمند و حمایتشان از انقلاب اسلامی از سر تعقّل و تفکّر است. سرزمینی که نکات کلیدی از این دست و از جمله لزوم همین تفکیک را رهبر انقلاب اسلامی هرساله در گرامیداشت قیام ۲۹ بهمن ۵۶ مردم تبریز، در جمع آنان بازگو کرده و میکنند. در جریان توهین مطبوعاتی سال ۸۵ نیز به روشنی اعلام کردند که: "علّت ستیز دشمنان و منافقان با آذربایجان و آذربایجانیان، همین حمایت مستمر و آگاهانۀ آنان از انقلاب است". اگر دقّت کرده باشید، تمام اقوام دیگر در جوکها به خصلتهایی مانند خالیبندی، خسّت، بیغیرتی، سادگی و... معروفند -که البتّه همه را محکوم میدانیم- ولی ترکها به هیچ خصلت خاصّی معروف نیستند و در جوکها فقط سوژۀ خنده و مسخره قرار میگیرند که این از طرفی نشاندهندۀ بیریشه بودن این تمسخرها و از طرف دیگر نشاندهندۀ اوج حسادتهاست. قضیه، قضیۀ ترک و فارس و عرب و... نیست؛ وگرنه همین عالیجنابان آریایی آنتیترک عربنپرست! همیشۀ خدا برای گردش و تفریح و سرمایهگذاری، در سواحل ترکیه و شیخنشینهای عرب پلاساند و متقابلاً افغانستان را که تنها همسایۀ پارسیزبان ماست، مظهر بدبختی و عقبماندگی تلقّی میکنند!! معلوم است که این مقدار کینه به خاطر قومیّت و زبان و امثال اینها نمیتواند باشد. قبلاً مطلبی نوشته بودم با عنوان "حکایتی در میهندوستی مردم آذربایجان". انشاءالله ادامۀ آن ماجرا نیز در فرصت مناسب دیگری از خاطرتان خواهد گذشت.
۹۸/۰۳/۲۵