رمز کار فرهنگی
خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو!
جملۀ بالا، عنوان شعر طنزی بوده از سیّد اشرف الدّین گیلانی ملقّب به نسیم شمال که به قول شیرفرهاد برره (!) از افعال معکوس بوده و جنبۀ انتقادی از وضعیت کنونی جامعۀ ما و بی خیالی و مدگرایی و بی مسئولیّتی شایع در آن دارد؛ اما اکنون به دلایلی به عنوان حکمت برتر به صورت جدّی به کار می رود. دیگر کسی کار ندارد اگر خود این جماعت رسوا باشند چه؟ یا من اگر همرنگ جماعت شوم در قبال چه کسی رسوا نشده ام؟، در قبال جماعتی که کاری به کار من ندارند -چون می خواهند همرنگ بقیّه باشند تا بین یکدیگر رسوا نشوند- یا در قبال خدایی که همه چیز من و دیگران در دست قدرت و اختیار اوست؟
بعضی می گویند: خواهی نشوی همرنگ، رسوای جماعت شو! اما این هم سخن درستی نیست؛ چون در تعالیم اسلامی -از جمله در حدیثی از امام صادق(ع) داریم که: «کونوا مع النّاس و لا تکن منهنّ». یعنی با جماعت باشید، ولی جزئی از آنان نباشید. به بیان دیگر، در امروز دنیا زندگی بکنید، امّا در دنیای امروز نه. بر این اساس باید بگوییم:
همرنگ جماعت باش، امّا بپا نشوی رسوا.
با اینهمه، سؤال مهمّی که پیش می آید این است که: چرا فقط وقتی کسی می خواهد راه حق برود، بین جماعت انگشت نما می شود و در نتیجه رسوا؟ علّت چیست که آنکه راه باطلی را بدعت می نهد، هیچ وقت مشمول این انگشت نمایی نمی شود؟ جواب به دو چیز باز می گردد: 1) خشت کج راه باطل چون از ابتدا نهاده شد، خشت های دیگر نیز به تبع آن روی هم چیده خواهند شد و دیوار کج خود را بالا و بالاتر خواهند برد. 2) مسئلۀ مهمتر، طینت آدمی است که همواره از نوآوری و مدرنیته -چه سنّت باشد و چه بدعت- استقبال می کند. آنانی که راه حق را می پیمایند، معمولاً به این اصل توجه ندارند و همان شیوه های پیشینیان این خیل را طی می کنند. یعنی تابع سنّت های گذشته هستند و خود سنّت جدیدی را پایه نمی گذارند. شاید به این دلیل که از تبعات پیش بینی نشدۀ آن می هراسند (برخلاف اهل باطل که به خاطر بی قید و بندی شان هیچ اعتنایی به تبعات کارهای خویش ندارند). در مقابل، آنان که راه باطل می روند، پی در پی بدعت های جدید پایه می نهند و از این راه انسانهای دیگر را با خود همراه می سازند.
ما نیز اگر دغدغۀ فرهنگ عمومی اجتماع خود را داریم، باید به این اصل توجّه ویژه داشته باشیم و بر پایۀ آن، هرگاه خود خواستیم الگویی از راه حق را در جامعه ترویج کنیم، آن را در قالب های نو و با زبان جدید ارائه دهیم؛ و به همین ترتیب، هرگاه زمزمه های تازه ای از سوی اهل باطل بین افراد جامعه پیچید، فوراً ریشه های آن را در طول تاریخ بررسی کرده و به همگان بفهمانیم که این سخنان و این کردارها چیز جدیدی نیست و بسیار پیش تر از اینها هم مطرح بوده و پاسخ داده شده است.
این است رمز کار فرهنگی!